قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی؛ کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن. از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم، اشکهایی را بریز که من ریختم، دردها و خوشیهای من را تجربه کن، سالهایی را بگذران که من گذراندم، روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم، دوباره و دوباره برپاخیز و مجددا در همان راه سخت قدم بزن... همانطور که من انجام دادم. بعد... بعد آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی... سراینده: ناشناس |
درباره وبلاگطول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
زمستان 90 پیوندها
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
صندوقچه(3) |